۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه




آخه یکی نیست بهت بگه: دختر مجبوری بخونیش؟! اگه می خوای بخونی لطفا تحمل خوندنشم داشته باش. نه اینکه دوباره پرت بشی به خاطره ی 3سال قبل لعنتی
خواهشن بفهم که پیچوندن،پیچوندنه و دک کردن، دک کردن
نمی دونم چرا نمیتونی با این جور قضایا راحت کنار بیای، خنده داره که اینقدر حساسی هنوز. از بقیه یاد بگیر، ببین چه راحت میگیرین قضیه رو. فقط تویی که برا این قضایا تنگی نفس میگیری.
یاد بگیر و بپذیر موارد آزار دهنده رو
تحمل کن.
(برداشت شخصی خودم از خودم)
.
.
بهم میگه: تو جزوه اون دسته از آدمایی هستی که تا ابد نمی خوایی خودت و تنهاییتو با کسی یا چیزی تقسیم کنی.
میگه: اگرم کسی بیاد سراغت اونقدر تنهاییت بزرگه که جایی برا طرف باقی نمی مونه. فکر میکنی بهترین راه اینه که یه دیوار بتنی دور تا دور خودت بکشی. سفت و سخت باشه و نفوذناپذیر... و از طرفی درونیاتت نتونه به به بیرون درز پیدا کنه.
میگه: اشتباه میکنی که "دوست داشتن" رو قل و زنجیر کردی.
(برداشت شخصی نزدیکترین دوستم از من)
.
درک کردن من ساده ست،نه؟
چه لوس!چه مسخره! هه