۱۳۸۹ مرداد ۱, جمعه

نمی دونم واقعا کار کردن اینقدر سخته یا من آدم ضعیفی هستم؟! عصر که حدودای ساعت 6 یا 6:30 میرسم خونه تقریبا دیگه جونی برام نمونده که بخوام به زندگی خودم برسم...
تو این 3،4 ماهه اصلا نتونستم درست و حسابی کتاب بخونم، فیلم ببینم،خرید کنم و نفس بکشم به معنای واقعی
کاش میشد از روزای هفته شنبه ها رو به کل حذف کرد و جمعه ها رو یه کم کشید، مثل یه پنیر پیتزای خوب حرارت دیده